بهطور کلی میتوان گفت در گذشته به دلیل در هم تنیدگی فرایند تربیت و اخلاق مرز مشخصی بین آن دو تصور نمیشد. این درهم تنیدگی باعث شد که فرایند تربیت با اخلاق همسان پنداشته شود و اخلاقی بودن به مثابه تربیتیافتگی انگاشته شود؛ چنانکه غزالی مینویسد: «معنی تربیت این است که مربی، اخلاق بد را از آدمی باز ستاند و به دور اندازد و اخلاق نیکو جای آن بنهد.»(ابو حامد غزالی، احیاءالعلوم، ج3، ص 52و53)
امروزه جدانگاری اخلاق و تربیت تردیدناپذیر است. در ادامه برای تبیین تفاوتهای این دو فرایند و رابطه آنها، حوزه و قلمروشان را بررسی میکنیم.
1.تربیت فرایندی بسیار گسترده است، بهطوری که گستره آن تمامی تواناییها، قابلیتها و تمامی زمینههای وجود آدمی را در بر میگیرد؛ اما فرایند اخلاق یکی از حیطهها و ساحتهای تربیت بهشمار میآید.
2.فرایند تربیت با تمامی رفتار آدمی در همه ساحتها و زمینهها و با تمام اقسام و انواع آن، خواه صیغه ارزشی داشته باشد، خواه نه، ارتباط وثیق و عمیق دارد؛ در صورتی که فرایند اخلاق با رفتار آگاهانهای که از سر علم و انتخاب و گزینش انجام میپذیرد، صیغه ارزشی دارد و با ملکات و صفات پایداری که تکرار آن رفتار موجب پیدایش آنها شده سر و کار دارد. شهید مطهری در این باره میگوید:
«در مفهوم تربیت، قداست نخوابیده که بگوییم تربیت یعنی کسی را آنطور پرورش بدهند که یک خصایص مافوق حیوان پیدا کند، بلکه تربیت جانی هم تربیت است و این کلمه در مورد حیوانات نیز اطلاق میشود... اما در مفهوم اخلاق قداستی نهاده شده است و لذا کلمه «اخلاق» را مورد حیوان به کار نمیبرند؛ مثلا وقتی اسبی را تربیت میکنند، نمیگویند که به او اخلاق تعلیم میدهند. اخلاق اختصاص به انسان دارد و در مفهومش نوعی قداست خوابیده است.»(مجموعه آثار، ج22، ص577)
1.اخلاق-در اصطلاح علمای اخلاق-صیغه ارزشی دارد؛ اما فرایند تربیت با تمامی رفتار ارتباط دارد.
2.تربیت، اعم از اخلاق است، بهطوری که گستره آن تمامی تواناییها، قابلیتها و تمامی زمینههای وجود آدمی را در بر میگیرد و شامل تربیت جسمانی، علمی، اعتقادی، جنسی، عبادی، سیاسی و اخلاقی میشود.
3.اخلاق جمع خلق به معنی سجایا و صفات درونی است.
بنابراین اخلاق هدف تربیت است؛ به عبارت دیگر، تربیت راهکارها و شیوههایی برای ایجاد سجایا و صفات نیک و حذف صفات منفی و ناپسند است.