یکی از مباحث مهم تربیت اخلاقی، که ارتباط عمیقی با مباحث روشهای اخلاقی دارد، شناخت عواملی است که بر فرایند تربیت تأثیر دارد. قرآن کریم عوامل متعددی را معرفی میکند که بر فرایند تربیت تأثیر دارد. قرآن کریم عوامل متعددی را معرفی میکند که باعث شکوفایی فطرت الهی در انسان میشود و زمینه پذیرش تربیت اخلاقی را به میزان بالایی در او فراهم میکند.
ویژگیهای اخلاقی پدر و مادر
صفات اخلاقی پدر و مادر کموبیش از طریق ژنها به فرزندان منتقل میشود. ژنها تنها حامل صفات جسمانی نیستند، بلکه صفات اخلاقی و روحانی را نیز به فرزندان منتقل میکنند؛ هرچند این صفات قابل تغییر و دگرگونی است و جنبه جبری ندارد تا مسئولیت را از فرزندان بهطور کلی سلب کند. از دورانهای کهن، تأثیر اجمالی وراثت در ساختار هویت و شخصیت انسان محور بحث و مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان و عالمان اخلاق بوده است. وراثت را میتوان چنین تعریف کرد: «انتقال طبیعی بعضی از صفات و خصایص زیستی، بدنی، ذهنی یا عقلی و اخلاقی از والدین و اجداد به فرزندان».
در قرآن کریم موضوع تأثیر وراثت و ویژگیهای اخلاقی پدر و مادر ذیل برخی مسائل دیگر مطرح شده است؛ برای مثال در داستان حضرت مریم(ع)، زنی که از مهمترین و با شخصیتترین زنان جهان است، تعبیراتی ذکر شده که نشان میدهد مسئله وراثت در روحیات انسان بسیار اثر دارد و برای پرورش فرزندان پاکدامن باید به تأثیر این امر توجه داشت. به گفته مفسران، مادر حضرت مریم(ع) حنه نام داشته که به همسری عمران، که از شخصیتهای برجسته بنیاسرائیل بود، درآمد؛ نتیجه چنین مادری پرورش یافتن انسان شایستهای مانند حضرت مریم(ع) است که قرآن کریم درباره او میفرماید: «پس پروردگارش او را به صورت نیکویی پذیرفت و به طرز نیکویی نشو و نما داد.»(آلعمران، 37)
برای برخورداری از یک گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید از بذرهای اصلاحشده استفاده کرد، وسایل پرورش ان گیاه را فراهم ساخت و بهطور مرتب در تربیت آن کوشید. در انسانها نیز چنین است و که عامل وراثت در روح و جان آنها موثر است. در روایات اسلامی نیز دستورات ویژهای برای والدین قبل از انعقاد نطفه و همچنین دوران بارداری و نحوه تغذیه مادر وجود دارد. از جمله آیاتی که اشاره به تأثیر ویژگیهای والدین در شخصیت انسان دارد آیه33 و34 سوره مبارکه آلعمران است: «خداوند آدم و نوح و آلابراهیم و آلعمران را بر جهانیان برتری داد. آنها فرزندان و (دودمان) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت)، بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند شنوا و داناست(و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد).»
باید توجه داشت که دلالت آیات فوق، بر اینکه مسئله وراثت تأثیر عمیقی در شایستگیها و لیاقتهای انسان برای پذیرش مقام رهبری معنوی خلق دارد، قابل انکار نیست و هرگز نمیتوان، اینگونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهایی برخوردارند، با افراد دیگری که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست برخوردار بودهاند، مقایسه کرد.
محیط و فضای سالم اخلاقی
یکی دیگر از عوامل مهم تربیت اخلاقی شرایط مختلف محیطی است که انسان در آن زندگی میکند. محیط در اصطلاح روانشناسی و علوم تربیتی عبارت است از «تمامی متغیرهای خارج از وجود فرد که از آغاز باروری و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را دربرگرفته و بر او تأثیر میگذارد یا از او تأثیر میپذیرد.» این بحث اصل تأثیرپذیری انسان از شرایط محیطی را مطح میکند که در برخی نظریههای رفتارگرایان از جمله شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر و یادگیری اجتماعی بیان میشود.
در قرآن کریم آیاتی درباره تأثیر محیط بر اعمال و افعال انسان وجود دارد که نشانگر این است که محیط آلوده دشمن فضایل اخلاقی است؛ و محیطهای پاک بهترین و مناسبترین فرصت است برای شکلگیری فطرت پاک؛ به همین دلیل برای تربیت اخلاقی و تحکیم اخلاق باید به اصلاح محیط اهمیت فراوان داد. باید توجه داشت که پذیرش تأثیر محیط بر تربیت به معنای پذیرفتن نظریه جبر محیط نیست؛ به تعبیر دیگر، شرایط محیط علت تامّه در خوبی و بدی افراد نیست؛ ولی تأثیر آن به عنوان یک عامل مهم زمینهساز را نمیتوان انکار کرد.
محیط تربیتی شامل قبل و بعد از تولد است. هرچند محیط پیش از تولد محیطی محدود و دارای عواملی محدود است، ولی تأثیرات آن بر نوزاد تأثیراتی پایا و تا حد زیادی غیرقابل جبران است که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. در محیط رحم، تأثیرات تقریبا یک سویه است؛ یعنی این عوامل محیط رحم هستند که بر موجود درون رحم تأثیر میگذارند.
عوامل تأثیرگذاری که در این محیط وجود دارد عبارتاند از: اکسیژن، مواد غذایی، حرارت، حالات روانی مادر، عوامل بیماریزایی که از جفت عبور کرده و در سیستم گردش خون کودک تأثیر میگذارند، تشعشع و ضربهای که موجود درون رحم را تحت تأثیر قرار میدهد.
در منابع اسلامی محیط قبل از تولد اهمیت ویژهای دارد، تا جایی که بهعنوان «جایگاه رقم خوردن سعادت و شقاوت آدمیان» معرفی شده است؛ لذا توصیههای فراوانی درباره رعایت تقوا و ترک محرمات توسط پدر و مادر و پرهیز از غذای حرام در زمان به وجود آمدن نطفه و شکلگیری سلولها وجود دارد.
در بحث عامل وراثت به نقش مادر حضرت مریم(ع) در شکلگیری شخصیت حضرت مریم(ع) اشاره شد. مادر حضرت مریم(ع) محیط مساعدی را قبل از تولد برای فرزندش فراهم کرد. او از همان ابتدای بارداری، پیوسته فرزندش را از وسوسههای شیطان به خداوند سبحان میسپرد و آرزو میکرد که از خدمتگزاران خانه خداوند متعال باشد؛ حتی برای این کار نذر کرده بود.
وجود قدرت تشخیص صحیح
وجود قدرت تشخیص صحیح در متربی از مهمترین عوامل زمینهساز تربیت اخلاقی است. وجود این ویژگی در انسان باعث میشود که هرجا معارف اسلامی به صورت روشن و دقیق بر قلبهای پاک طرح شود بپذیرد؛ برای مثال در سوره «ق» بعد از یادآوری هلاکت اقوام پیشین، به شرط تذکر و بیداری و عبرتپذیری از سرگذشت پیشینیان اشاره کرده، میفرماید: «مسلماً در این آیات تذکر و پندی است برای کسی که او را دلی آگاه یا گوشی شنوا باشد و به کلام خدا توجه کامل نماید.»(ق، 37)
واژه «قلب» در این آیه به معنای نیرو و قدرتی است که انسان به وسیله آن تعقل میکند و حق را از باطل تمیز میدهد و خیر را از شر جدا میکند. این مطلب در روایات نیز آمده است؛ چنانکه هشام بنحکم گوید: «امام موسی بن جعفر(ع) به من فرمود: ای هشام، خداوند در قرآن میفرماید اینها موجب عبرت است برای آنان که قلب دارند، یعنی عقل دارند.»(اصول کافی، ج1، ص16)
نیروی تعقل و خردورزی انسان را به سوی شناخت نشانههای خدا و درک حقیقت وحی و نبوت سوق میدهد و در نتیجه راه سعادت را به روی او میگشاید؛ اما اگر عقل انسان در مجرایی درست قرار نگیرد و قلمرو عملش فقط به امور دنیوی محدود گردد، دیگر عقل نامیده نمیشود؛ چرا که امیال نفسانی پردههای ضخیمی بر این قوه انسان میاندازد؛ در نتیجه حق را در نظر او باطل و باطل را در نظر او حق جلوه میکند.
از نظر قرآن کریم ارزش انسان به خردورزی اوست و اگر تعقل نکند، از بدترین موجودات میشود: «بدترین جنبندگان نزد خدا افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند.» چنین افرادی با اختیار خود زمینه پذیرش حق را از خود سلب میکنند و در آخرت علت اصلی بدبختی خود را عدم تعقل میدانند: «و میگویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم، یا تعقل میکردیم، جزء دوزخیان نبودیم.»(ملک، 10)
وجود روحیه خشیت
خشیت یکی از عوامل زمینهساز تربیت اخلاقی است. خشیت ترسی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزی همراه باشد. این حالت از راه علم و آگاهی نسبت به چیزی که از آن خشیت و بیم هست، حاصل میشود. اهمالکاری، غفلت و بیمبالاتی در برابر خشیت قرار دارد. قرآن کریم معیار پذیرش تذکر را خشیت میداند:
«پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد! و بهزودی کسی که از خدا میترسد متذکّر میشود.»(أعلی، 9و10)
این آیه به عکسالعمل مردم در برابر تذکر، وعظ و انذار پرداخته میفرماید کسانی از موعظههای الهی و تذکرات پیامبران(ص) نفعی میبرند که روحیه خشیت و ترس و یا به تعبیر دیگر روحیه حقطلبی و حقجویی در آنها وجود داشته باشد.
«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که خود را به رحمت بیفکنی، آن را فقط برای یادآوری کسانی که (از خدا) میترسند نازل ساختیم.»(طه، 2و3)
این آیه تأکید دارد که تا احساس خشیت و ترس در انسان وجود نداشته باشد، پذیرش حقایق ممکن نخواهد شد؛ چرا که قابلیت قابل در بارور شدن هر بذر و دانهای شرط است.
داشتن روحیه خشیت در برابر قیامت و ترس از حساب و کیفر آن نیز زمینهساز پندپذیری است. قرآن کریم در سوره نازعات انذار را مخصوص کسانی میداند که ترس و خوف از قیامت دارند: «کار تو فقط بیم دادن کسانی است که از آن میترسند.»(نازعات، 45)
این آیه به این حقیقت اشاره میکند که تا روح حقجویی و حقطلبی و احساس مسئولیت در برابر پروردگار در انسان نباشد، نه به سراغ تحقیق از کتب آسمانی میرود و نه گوش به انذارهای انبیا و اولیا میدهد. قرآن در سوره یس نیز بعد از معرفی گروهی که به هیچ وجه آمادگی پذیرش انذارهای الهی را ندارند و انذار و عدم انذار برای آنها یکسان است، به ویژگیهای انسانهای هشدارپذیر اشاره میکند: «تو فقط کسانی را انذار میکنی که از این یادآوری پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده. بنابراین خشیت از عوامل مهم تربیت اخلاقی است و اهمیت آن در این است که فرد خاشع در مسیر سعادت قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر خشیت مقدمه حرکت قلب انسان برای تصمیمگیری جدی در جهت پذیرش تربیت اخلاقی است.
وجود تقوای ابتدایی
یکی دیگر از عوامل زمینهساز تربیت اخلاقی وجود تقوای ابتدایی در متربی است. تقوا در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوقالعاده است. واژه تقوا و دیگر مشتقات ریشه آن 258بار در قرآن کریم آمده و مباحثی گوناگون را در بردارد. از نظر قرآن کریم تقوا مراتب و درجاتی دارد، چنانکه درباره لغزش افراد ناآگاه قبل از ابلاغ قانون شرابخواری میفرماید: بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، هیچ گناهی در مورد آنچه قبلا خوردهاند، نیست؛ در صورتی که پارسایی کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند؛ سپس پارسایی کنند و ایمان بیاورند؛ سپس پارسایی پیشه کنند و نیکی نمایند؛ و خدا، نیکوکاران را دوست دارد.(مائده، 93)
مرحله ابتدایی تقوا انسان را به سوی تحقیق و بررسی درباره دین میبرد و باعث میشود انسان در مقابل حق تسلیم باشد. مرحله متوسط تقوا، همان تقوایی است که در درون جان انسان نفوذ میکند و نتیجه آن ایمان مستقر و ثابتی است که عمل صالح جزء آن است. مرحله نهایی تقوا همان تقوای عالی است که انسان را به کارهای نیک غیرواجب سوق میدهد.
وجود درجه نخست ایمان
ایمان به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است. احتمالاً علت استفاده از کلمه «امن» برای مفهوم ایمان دستیابی انسان به آرامش و اطمینان با اعتماد به خدا و تصریف او است. از نظر قرآن کریم ایمان دارای درجات و مراتبی است؛ لذا وقتی به اهل ایمان دستور به ایمان میدهد مقصود ایمان درجه برتر و بالاتر است. اصحاب پیامبر اکرم(ص) از نظر ایمان و اعتقاد همتراز نبودند، بعضی از آنان در راه خدا جان میدادند و پیامبر(ص) را در جبهه جنگ تنها نمیگذاشتند، اما بعضی برای رسیدن به مسائل مادی، رسول اکرم(ص) را در مراسم نماز جمعه تنها گذاشتند.
امام صادق(ص) با اشاره به درجات ایمان میفرماید: «ایمان ده درجه دارد همچون نردبان که پله پله از بالا میروند.»(بحارالانوار، ج69، ص165)
منظور از ایمان در اینجا مرتبه و درجه نخست ایمان است که باعث فراهم شدن زمینه هدایت و تربیت است. در آیات متعددی به این مفهوم اشاره شده است برای مثال در سوره یونس میخوانیم: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت میکند... .»(یونس، 9)
این آیه شریفه به مرتبهای از ایمان اشاره میکند که زمینهساز تربیت و هدایت الهی است. این هدایت پاداشی است که خداوند سبحان در برابر پذیرفتن دعوت او و اطاعتش میدهد.
وجود روحیه شرح صدر
یکی دیگر از عوامل زمینهساز تربیت اخلاقی وجود روحیه شرح صدر در متربی است. شرح در لغت به معنای وسعت و گسترش دادن و صدر به معنای سینه است. مقصود از شرح صدری که قرآن کریم به آن اشاره کرده، وسعت روح و بلندی فکر و گسترش افق عقل آدمی است. با شرح صدر یا توسعه ظرفیت معنوی روح، زمینه پذیرش هدایت الهی برای انسان فراهم میشود. خداوند به کسانی که آمادگی خود را برای پذیرش حق با اعمال و کردار خویش اثبات کرده باشند، ظرفیت روحی عطا میکند: «آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای اسلام، گشاده میسازد.... .»(انعام، 125)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، بعد از اینکه هدایت را به دو نوع تکوینی و تشریعی تقسیم میکند، هدایت تشریعی را نیز دو نوع میداند: 1.هدایت به معنای نشان دادن راه: این هدایت عمومیت دارد و شامل همه افراد بشر میگردد. آیات متعددی از قرآن کریم بر اینگونه هدایت دلالت دارد. 2.هدایت به معنای دستگیری و نجات انسان از ورطهها و رساندن او به منزل و مقصد.
وقتی خداوند سبحان به کسی شرح صدر عنایت کند در حقیقت سینهاش را برای تسلیم در برابر اعتقادات صحیح و عمل صالح وسعت داده، بهطوری که هیج مطلب حق و صحیحی به او پیشنهاد نمیشود، مگر آنکه آن را میپذیرد. چنین فردی چشم بصیرتش نوری دارد که همیشه پذیرای اعتقادات صحیح است. همچنین شرح صدر مشکلات و ناملایمات سترگ را برای انسان آسان، کوچک و ناچیز میکند. حضرت موسی(ع) هنگام عزیمت برای دعوت فرعون از خداوند شرح صدر طلب کرد: «اینک به سوی فرعون برو که او طغیان کرده است. موسی گفت: پروردگارا! سینهام را گشاده کن.»(طه، 24 و 25)
وجود روحیه تسلیم و حقپذیری
یکی دیگر از عوامل تربیت اخلاقی داشتن روحیه حقپذیری و تسلیم در برابر خداوند سبحان است. تسلیم بودن در برابر خداوند موجب رشد فضایل اخلاقی میشود. «تسلیم» مصدر باب تفعیل از ماده «سَلَمَ» به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن به دیگر و رام بودن در برابر اوست.
در قرآن کریم، آیات فراوانی با ماده «سَلَمَ» آمده است که در معانی مانند مطلق تسلیم در برابر خداوند با تمجید از آن، ترغیب و امر به آن، دستور به اظهار تسلیم یا درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران(ص) استفاده شده است. تسلیم نیز مانند تقوا و ایمان دارای مراتبی است و تسلیم مورد بحث مرتبه نخست آن؛ یعنی داشتن روحیه حقپذیری است. این مرتبه از تسلیم باعث فراهم شدن زمینه هدایت و تربیت است؛ در ادامه به چند نمونه از این مرحله تسلیم اشاره میکنیم: «به اهل کتاب و به بیسوادان بگو: آیا شما هم تسلیم شدهاید؟ پس اگر تسلیم شوند، قطعاً هدایت یافتهاند.»(آلعمران، 20)
این آیه اشاره به اختلاف یهود و نصارا با پیامبر اسلام(ص) دارد که درباره آیین خود با پیامبر(ص) بحث و گفتوگو و استدلال میکردند. خداوند در این آیه به پیامبرش دستور میدهد به آنها بگوید که اگر بهراستی تسلیم شوند به راه حق هدایت یافتهاند. بنابراین هدایت واقعی در سایه تسلیم در برابر خداوند سبحان است.
داشتن روحیه تسلیم زمینه را برای هدایتپذیری و تربیت فراهم میکند: «و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هرچیزی و هدایت و رحمت و مژدهای برای تسلیمشدگان است.»(نحل، 89)
«بگو: آن را روحالقدس از سوی پروردگارت به درستی و راستی نازل کرده تا کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم بدارد و برای تسلیمشدگان هدایت و مژده باشد.»(نحل، 102)
مقصود از مسلمین در این آیات کسانی هستند که تسلیم حکم خداوند متعالاند و هیچگونه اعتراضی ندارند. شرط دریافت هدایتها و بشارتها سلامت روحیه و تسلیم بودن است. خداوند کسانی که روحیه تسلیم دارند را هدایت میکند و به آنها مژده یک زندگی پاک را میدهد.»(من هدی القرآن، ج6، ص30)
از آنجا که ایمان مرحله بالاتر تسلیم است، اگر روحیه تسلیم در وجود انسان تکامل یابد زودتر به ایمان دست مییابد. بنابراین بهرهمندی از بشارت قرآن، هدایت و رحمتالهی از آثار تسلیم در برابر خداوند سبحان است و کسانی که روحیه تسلیم را در خود تقویت نمایند و در زندگی تسلیم دستورهای الهی باشند، خداوند مسیر هدایت را برای آنها فراهم میکند و آنها را به بهشت جاوید بشارت میدهد.